خاله مرد.

ساخت وبلاگ

خداروشکر جاخواب نشد؛ کسی‌رو نداشت نگه‌ش داره.

روی‌هم چند بار همان کودکی خانه‌اش رفته بودیم و بعد آن‌که حاج‌کاظمش مرد و بچه‌ها سر اموال، سر و گوش هم را می‌بریدند هم که تنها تر هم شده بود و مدتی هم آمد پیش تنها خواهرش، مادربزرگ، ماند و ما بیش‌تر می‌دیدیمش دیگر. خاله‌جان سلطنت؟ مرد. عید هم بود، دیدمش، بدی هم نبود ها اما دیروز بیمارستان رهاش کرد که ما نمی‌‌توانیم؛ دیشب مرد.

معانی و بیان!...
ما را در سایت معانی و بیان! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : araaahif بازدید : 274 تاريخ : شنبه 29 ارديبهشت 1397 ساعت: 12:25