- زاری و بیزاری
- بیرمقتر از آفتابِ هفتِ بعدازظهرِ پسِ ابرِ پاییزی که باد هم یواش میوزه
- تا فرونباشی..
- فریاد مدرسِ شمال
- یه حالی دیگه، انگار که شست و اشارهت رو بچسبونی به هم تکونتکون بدی بگی اونجور که باید میشد نشد.
- از حال میروم، بیدار میشوم..
- تو باعث شدی من آسمون رو بیشتر دوست داشته باشم
- فردا تولد مامانه
- من آن شکلِ صنوبر را ز باغِ سینه برکندم
- احتمالا تصویری نخنما در سالهای میانهی تاریخ سینمای ایران.