معانی و بیان!

متن مرتبط با «دیگه،» در سایت معانی و بیان! نوشته شده است

یه حالی دیگه، انگار که شست و اشاره‌ت رو بچسبونی به هم تکون‌تکون بدی بگی اون‌جور که باید می‌شد نشد.

  • انگار از یه جا به بعد دیگه نمی‌شه کسی رو اون‌جور که باید دوست داشت، ینی ممکنه بشه ها ولی نه اون‌جور که باید، نه اون‌جور شیفته و از خود بی‌خود و مجنون‌ و فرهاد و دیوانه و کشته‌مرده‌بودن و خالی‌شدن دل و تپیدنِ تند قلب و به دیده الماس اشک سفتن و چشم به راه خشک شدن و انتظارانتظارانتظارِ طولانی و اینا. دلت تنگ می‌شه ولی ته ته‌ش می‌گی حیف دیگه، یه حیف بی‌جون که از سر بی‌علاقگی و بی‌اهمیتی هم نیست حالا ولی دیگه تاب و تحمل اون‌جور سوگواری رو هم نداری؛ ولی حیف ها..  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها